وصله روي وصله؛ آنقدر وصله روي كفشش خورده بود كه جاي وصله ي تازه نبود.
كفاش قبول نمي كرد مي گفت: « اين تعميري نيست، تعويضي است.»
خودش نشسته بود به وصله زدن .
برّ و بر نگاهش مي كرديم. زل زده بوديم ببينيم چگونه وصله مي زند؟
متوجه نگاه هاي سنگين و معنادار مان شد. پرسيد: اين كفش ها چقدر مي ارزد؟
- تقريبا هيچ ارزشي ندارد.
- خلافت بر شما برايم همين قدر ارزش دارد و حتي كمتر.
مگر اينكه بتوانم بواسطه حكومت، عدالت را برقرار كنم.
صحيفه نورج20، ص185
هديه
شخصى در مدينه، مدرسه اى بنا كرده و به آموزش كودكان مشغول بود. روزى يكى از فرزندان امام حسين عليه السلام به مدرسه وى رفت و آيه شريفه «الحمد لله رب العالمين» را آموخت. وقتى به منزل برگشت، آيه را تلاوت كرد و معلوم شد آن را در مدرسه از معلم آموخته است.
امام حسين عليه السلام هداياى بسيارى براى معلم فرستاد؛ آن گونه كه موجب شگفتى گروهى از ياران آن حضرت شد.
آنها نزد امام آمدند و عرض كردند: آيا آن همه پاداش به معلم رواست كه شما در برابر آموزش يك آيه، اين همه براى وى فرستاده ايد؟ حضرت فرمود: آنچه دادم، چگونه برابرى مى كند با ارزش آنچه او به پسرم آموخته است؟